نتايج تازهترين پژوهشهاي دانشمندان، رازي شگفتانگيز را بر ملا ميكند: قدرت كلمات و اثرباورها و اعتقادات را اصلا و ابدا نبايد دست كم گرفت! همانطور كهتلقينهاي مثبت و باورهاي سازنده در بهبود حال و احوال ما موثرند، كلمات منفي و باورهاي مخرب و حتي اعتقاد به اين كه يك ماده بيضرر ميتواند براي ما مضر باشد، ممكن است به واقع ما را بيمار كند و بدنمان را از كار بيندازد. اين مقاله را حتما بخوانيد، چرا كه دري تازه از ارتباط شگفتانگيز ذهن و جسم را بر روي شما خواهد گشود
در يك نيمه شب در قبرستان كوچكي در آلاباما، "ونس وندرز" * با ساحر محلي كه يك بطري حاوي مايعي بدبو را مقابل بيني وي حركت ميداد، درگير شد. ساحر مزبور مدعي بود كه وي خواهد مرد و هيچكس نخواهد توانست او را نجات دهد.
اوضاع جسماني وندرز پس از رسيدن به منزل و رفتن به تختخواب، رو بهوخامت گذاشت. چند هفته بعد، وي به بيمارستان منتقل شد. اين در حاليبود كه او به لحاظ جسماني، بسيارلاغر و رو به مرگ بود. پزشكان از درك علل علائم بيماري ناتوان بودهو قادر نبودند روند تخريبي آن را كاهش دهند. در آن موقعيت، همسر وندرز مسئله سحر و جادو را با يكياز پزشكان (درايتون دوهرتي) در ميان گذاشت.
دوهرتي مدت زمان زيادي را صرف تفكر در خصوص اين مسئله كرد. روز بعد، وي از خانواده وندرز تقاضا كرد كه به بالين بيمار خود بيايند. سپس به آنها گفت كه شب گذشته، ساحر را با فريب به گورستان برده و سپس او را از يك درخت حلق آويز كرده تا وادارش كندكه نحوه كاركرد طلسم را شرح دهد. ساحر اقرار كرده بود كه تخمهاي مارمولك را وارد شكم وندرز كرده استو آنها، پس از مدتي در درون بدن وي سر از تخم بيرون آوردهاند. حال يك جانور خزنده در شكم وي وجود داشت كه وي را از درون ميخورد!
دكتر دوهرتي –با قرار قبلي-پرستاري را احضار كرد كه سرنگي حاوي دارويي تهوعآور در دست داشت. سپس پرستار مذكور محتويات سرنگ را به بازوي وندرز تزريق كرد. چند دقيقه بعد وندرز دچار تهوع شديد شد و در پي آن به طورغيرقابل كنترلي شروع به استفراغ كرد. دوهرتي در اين ميان، پنهان از ديد سايرين، مهمترين قسمت كاررا آماده ميكرد كه مربوط به يك مارمولك سبز در درون يك كيسه سياهرنگ بود. وي با فرياد گفت: "ونس، ببين چه چيزي از بدن تو خارج شده است! سحر جادوگر باطل شده است!"
وندرز با ناباوري نگاه كرد و سپسسر خود را به تخت تكيه داده و به خواب عميقي فرو رفت. روز بعد هنگاميكه ونس از خواب بيدار شد، هشياري خود را بازيافته و بسيار گرسنه بود. وي به سرعت توان از دست رفته خود را به دست آورد و يك هفته بعد مرخص شد.
حقايق مربوط به اين نمونه كه مربوط به 80 سال پيش بود، توسط چهارپزشك حرفهاي به اثبات رسيده است. شايد مهمترين نكته در اين مورد اين باشد كه وندرز در نهايت نجات پيدا كرد. نمونههاي بسياري در سراسر جهان وجود دارند كه بيانگر مرگ افراد بعد از يك نفرين و يا طلسم هستند. بدون شواهد پزشكي و يا كالبدشكافي نميتوان در خصوص اينكه چطور اين افراد به پايان راه زندگي خود رسيدهاند، اطمينان يافت. در اين نمونهها، غالبا فردي كه مدعي جادوگري است، فرد ديگري را طلسم ميكند. اين كار ممكن است با اشاره يك استخوان به سمت آنها صورت گيرد. سپس قرباني پس از مدت كوتاهي و ظاهرا به علل طبيعي، فوت ميكند.
جادوگري نوين
شايد شما تصور كنيد كه اين قبيل موارد بسيار نادر بوده و تنها در قبايل دور افتاده رخ ميدهد، اما به زعم "كليفتن ميدر" - پزشك و استاد پزشكي ـ كه نمونههايي شبيه نمونه وندرز را مطالعه كرده است، طلسمهاي قديمي شكل نويني به خود گرفتهاند.
به عنوان مثال بيماري "سام شومن" در دهه 1970، سرطان كبد تشخيصداده و به وي گفته شده بود كه تنها يك ماه ديگر زنده است. وي در چارچوب زماني گفته شده، فوت كرد. اما نتايج كالبد شكافي نشاندهنده اشتباه پزشكان بود، زيرا تومور مزبور بسيار كوچك بود و هنوز گسترش نيافته بود.
به زعم "ميدر"، وي از سرطان فوت نكرد؛ بلكه در پي اعتقاد به اينكه "در حال مرگ است"، با زندگي وداع گفت
مطلب حاشيه اي:
داروهاي بيضرري كه داشت جان يك نفر را ميگرفت!
"درك آدامز" در پي افسردگي ناشي از جدا شدن از همسرش، تماميقرصهاي خود را به يكباره خورد و سپس احساس پشيماني كرد. وي از ترس اينكه مبادا بميرد، از يكي از همسايگان خود درخواست كرد كه او را به بيمارستان برساند. او در بيمارستان از هوش رفت، بدنش به لرزه افتاد،رنگش پريد، فشار خونش افت كرد و به نفسنفس افتاد. با اين وجود، نتايج آزمايشهاي سمشناسي نشاندهنده مسئلهاي منفي نبود.
طي چهار ساعت بعد، به آدامز شش ليتر آب نمك خورانده شد، اما هيچگونه نشانهاي از بهبود در وي يافت نشد. سپس پزشكي از واحد آزمايشهاي باليني ضد افسردگي كه آدامز در آنها شركت كرده بود، فرا خوانده شد. وي در حدود يك ماه قبل، براي اين مطالعات ثبت نام كرده بود. او پس از خوردن قرصها در ابتدا احساس شناور بودن داشت، اما مشاجره وي با همسر سابقش منجر به خوردن 29 قرص باقي مانده شد.
دكتر مزبور اعلام كرد كه آدامز جزو گروه كنترل بوده و قرصهايي كه وي مصرف ميكرد و اكنون در آنها افراط كرده بود، بيضرر بودهاند!
آدامز پس از شنيدن حقيقت، متعجبشد و گريست و نجات يافت! پس از 15 دقيقه وي به هشياري كامل دست يافت و فشار خون و ضربان قلب به حالت طبيعي برگشت.
مطلب حاشيه اي 2
اين بيماري مُسري است!
در نوامبر 1998، معلمي در يكي ازمدارس ايالت تنسي آمريكا متوجه بويي شبيه گازوئيل شد و سپس شروع به شكايت كردن از سردرد، تهوع، تنگي نفس و سرگيجه نمود. مدرسه تخليه شد و طي هفته آتي بالغ بر 100 نفر از كاركنان و دانشآموزان به قسمت اورژانس بيمارستان محلي مراجعه كردند و علائممشابهي را گزارش كردند.
پس از آزمايشهاي گسترده، هيچگونه تشريح پزشكي در خصوص بيماري گزارش شده يافت نشد. يك ماه بعد، نتايج يكپرسشنامه نشان داد افرادي كه علائم مزبور را گزارش كرده بودند، بيشتر از زنان بودند و از بيماريهمكلاسي خود مطلع بوده و يا در مورد آن چيزي شنيده بودند.
"ايروينگ كرش"، روانشناس دانشگاه هال در انگلستان، معتقد است كه اين امر همان "اثر گزند" در مقياس وسيع بوده است؛ زيرا هيچگونه سم محيطي وجود نداشتاما افراد احساس بيماري ميكردند.
به اعتقاد وي، مشاهده يك همكلاسي كه دچار علائم بيماري شده است، انتظارات بيماري را در ساير دانشآموزان شكل ميدهد كه در نهايت منجر به "بيماري جمعي روانزاد" ميشود.
بروز اين بيماري در سراسر جهان گزارش شده است. 800 كودك اردنيدر سال 1998 دچار اثرات جانبي واكسيناسيون شدند. از اين ميان، 122 نفر به بيمارستان مراجعه كردند اما هيچگونه مشكلي در واكسنها يافت نشد.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0